آنچه مدتیست موجب نگرانی خاص دولتها شده، کاهش زادآوری و جمعیت است و برای تشویق مردم به افزایش زادآوری، انواع موارد تشویقی در نظر گرفته شده که البته این موارد در مقایسه با کشورهای دیگر، تقریبا هیچ است. اما در کنار توجه و نگرانی شدید نسبت به صفر و حتی منفی شدن رشد جمعیت، دولتها توجهی به معضل عظیم سالمندی که آینده کشور را تهدید میکند، ندارند. دکتر علیرضا شریفی یزدی، جامعهشناس و عضو انجمن جامعهشناسی ایران در این زمینه با «فراز» گفتوگویی داشته است.
اول باید به این مقدمه توجه داشته باشیم که سالمندی، یک پدیده سیال است؛ یعنی با توجه به افزایش و کاهش طول عمر و میزان امید به زندگی در هر جامعهای، تعریف سالمندی هم تغییر میکند. یک زمانی سالمندی از ۶۰ سالگی آغاز میشد، اما امروز سالمندیِ اول، از سن ۷۰ سالگی آغاز شده و از سن ۸۰ به بالا فرد کهنسال نامیده میشود. مشکل سالمندی که کشور ما را برای سالهای آینده تهدید میکند، در دهه ۶۰ آغاز شد؛ زمانیکه ناگهان میزان زادآوری افزایش بسیاری پیدا کرد. اما متاسفانه به دلیل عدم کارآیی و سوءمدیریت از دولتهای نهم به بعد، سرمایهگذاری مناسبی برای آینده این میزان از جمعیت دهه شصتی، انجام نشد. همان جمعیت انبوه دهه ۶۰ و حتی ۷۰، اکنون وارد میانسالی شده و بر اساس پیشبینیها، تا سال ۱۴۲۰ کشور ما بیش از ۲۵ میلیون نفر جمعیت سالمندی خواهد داشت که هزینههای اقتصادی، بهداشتی، فرهنگی و محیطی زیادی را بر دوش دولت یا سازمانهای تامین اجتماعی خواهند گذاشت.
هزینههایی که سالمندی بیخانواده و مجرد کشور در پی دارد، شامل چه مواردی است؟
سالمندانی که مجرد باقی ماندهاند، چون از نظر اقتصادی، امکان و توان ازدواج نداشتهاند، در سالهای آینده، از نظر تعداد و حجم خدماتی که نیاز دارند، دولت و جامعه را با مشکلات بزرگی مواجه خواهد کرد. اگر ما از همین امروز از نظر بهداشتی، درمانی، اقتصادی و روانی، به فکر این جمعیت بزرگ نباشیم و برای آنها سرمایهگذاری نکنیم؛ یقینا باید منتظر یکی از بزرگترین بحرانهای اجتماعی باشیم که همراه با خود انواع آسیبهای اجتماعی را در پی خواهد داشت. این در حالیست که در شرایط فعلی هم سازمان بازنشستگی کشوری و هم تامین اجتماعی، با چالشهای سنگینی مواجهاند و اگر از سوی دولت کمکی به آنها نشود، نمیتوانند به کار خود ادامه دهند؛ طبعا در سالهای آینده افرادی که امروز شاغل هستند، به این جمعیت اضافه شده و فشار اقتصادی بر سازمانهای بازنشستگی، افزوده خواهد شد. در مورد افرادی که بیکار مانده و تامین اجتماعی ندارند هم، نمیتوان آیندهای تعریف کرد و این افراد، روی دست دولتها خواهند ماند.
چرا هزینه سالمندی برای کشور تا این حد سنگین است؟
در دوره سالمندی میزان مصرف از منابع مالی کشور، بسیار زیاد میشود، به این دلیل که فرد سالمند، ضمن اینکه در اشتغال و تولید حضور ندارد، یک مصرفکننده صرف است و در برخی اقلام، هم میزان مصرف و هم هزینههای زیادی را تحمیل میکند؛ مانند درمان انواع بیماریهای خاص دوران سالمندی، که فشار سنگینی را بر سیستم بهداشتی و درمانی کشور وارد میکند. دولتها حداقل از یک دهه پیش، باید نگران بروز این سونامی میبودند و سندی تدوین میکردند و حداقل از آینده پژوهان در این زمینه کمک میگرفتند.
در حال حاضر کشور ما با معضل بیکاری مواجه است و بسیاری از جوانان کشور یا اصلا شغلی ندارند، یا بدون بیمه مشغول کاراند؛ پس این افراد هزینه بیمه نمیپردازند و از این نظر سازمانهای بازشستگی و تامین اجتماعی، دچار مشکلات مالی برای تامین بازنشستگان امروزهستند؛ در این مورد چه نظری دارید؟
با توجه به وضعیت اقتصادی فعلی کشور و تداوم آن، فکر نکنید وضعیت اقتصادی صندوقهای بازنشستگی، به دلیل وجود افرادی که امروز شاغل هستند و بیمه و بازنشستگی میپردازند مناسب است؛ در حال حاضر هم این صندوقها مشکلاتی دارند که به آنها اشاره کردم. اما افرادی که هیچ تامین اجتماعی برای آینده خود ندارند تبدیل به افراد homeless ، میشوند. در چندین دهه پیش، چنین افرادی خانواده و فرزندانی داشتند که از دوران پیری از آنان حمایت مادی، عاطفی و درمانی میکردند. در مورد نسل جدید سالمندان، به این دلیل که فرزندی ندارند، یا اگر دارند تک فرزند است و در برخی موارد مهاجرت کرده و یا درگیر مشکلات زندگی خود است، ارائه آن خدمات، بر دوش دولتها قرار میگیرد و البته دولتها هم به این دلیل که از نظر منابع مالی توان پاسخگویی به این نیازها را ندارند، وضعیتی شبیه دوران کرونا، در کشور بهوجود میآید؛ یعنی چه؟ در بسیاری از کشورهای رو به توسعه و توسعهیافته دنیا، در دوران کرونا، دولتها به دلیل خوابیدن کسب و کارها و قرنطینه در بحران کرونا، از مردم به روشهای مختلف حمایت مالی کردند، اما در کشور ما این خدمات ارائه نشد و وضعیت اقتصادی کشور ما رسیده به جاییکه امروز ما با انواع آسیبهای قتصادی-اجتماعی مواجهیم.
دولتها برای حمایت از سالمندان آینده و در واقع اداره پیرسالی جمعیت، باید چه تدابیر خاصی بیندیشند؟
دولتهای ما اگر با همین رشد اقتصادی جلو بروند، در آینده در حمایت از جمعیت ۳۰ تا ۳۵ میلیونی جمعیت سالمندان ناتوان خواهند بود و ما با خیل عظیمی از سالمندان بیخانمانی مواجه خواهیم شد که آواره شده و جا و مکانی نخواهند داشت و قاعدتا تکدیگری در بین این جمعیت افزایش خواهد یافت، چون از نظر جسمی ناتوانند و نمیتوانند حداقلهای زندگی خود را تامین کنند. همین امر کشور را با مشکلات روحی، جسمی، روانی و مرگ و میر سالمندان مواجه خواهد کرد.
امروز در کشورما نهادهایی مانند خانه سالمندان از خانواده سالمند، برای نگهداری وی، هزینه ماهانه قابل توجهی دریافت میکنند؛ ضمن اینکه خانه سالمندانی مانند کهریزک مدتی است برای نگهداری سالمند، از وی میخواهد خانه و دارایی خود را به نام این نهاد ثبت کند؛ با افزایش تعداد سالمندان فقیر، چگونه این نهادها از آنان حمایت خواهند کرد؟
اولا پدیده خانههای سالمندان که از سالهای 50 و 60 میلادی در کشورهای توسعه یافته بهوجود آمد، اکنون سالهاست تغییر کرده؛ به این صورت که نگهداری از سالمندان به جوانان یا خانوادههای داوطلب سپرده میشود و هر میزان که جوان یا خانوادهای از یک سالمند نگهداری کند، این مدت، در حساب وی پسانداز میشود تا در آینده آن جوان یا خانواده، وقتی خودشان سالمند شدند، این خدمات را دریافت کنند؛ پدیدهای که اکنون در کشورهای اسکاندیناوی بسیار شایع است و طبعا این روش که با توفیق هم مواجه شده، بار عظیمی را از دوش دولتها برمیدارد. اما در کشور ما، همین تعداد اندک خانه سالمندان، نمیتوانند خدمات مناسبی به سالمندان ارائه دهند.
چاره دولتها، با توجه مشکلات اقتصادی کشور؛ در مواجهه با این معضل عظیم چیست؟
در مورد سالمندانِ آینده که خانواده و خانهای ندارند و دچار تکدیگری و آواره کوچه و خیابان خواهند شد، دولتها ناچار خواهند شد خانههای سالمند بیشتری را در کشور تاسیس کنند؛ اما این کار نیازمند این است رشد اقتصادی کشور بالا بوده و چشمانداز روشن مالی داشته باشیم تا توان نگهداری از این حجم چند میلیون نفری-بیم 20 تا 30 میلیون نفر- وجود داشته باشد. کشورهای دیگر این مسائل را تجربه کرده و مانند کشورهای اسکاندیناوی، تدابیری اندیشیدهاند؛ اما اساسا چون دولتهای ما همواره در حال اختراع مجدد چرخ هستند از تجربه کشورهای دیگر استفاده نمیکنند؛ هنوز دولتهای ما برنامه مشخص و مدونی در این مورد ندارند. در این مورد میزان رشد اقتصادی، اهمیت زیادی دارد. رشد اقتصادی کشور ما در طول دهه 90 ، صفر بوده و این یعنی فاجعه. اگر کشوری بخواهد از تله فقر از جمله فقر سالمندی بیرون بیاید، باید حداقل به مدت 15 سال رشد اقتصادی بالای 8 درصد داشته باشد؛ اتفاقی که در هند، برزیل و کره جنوبی افتاده و حتی رشد اقتصادی چین در این مدت بالای 12 درصد بوده. ولی در کشور ما رشد اقتصادی اگر نگوئیم منفی، حداقل صفر است و تبعات سنگین این رکود اقتصادی را در دهههای آینده نه فقط سالمندان homeless و متکدی، بلکه اکثر افراد جامعه را دامنگیر خواهد کرد. مگر اینکه حاکمیت یک فکر بسیار اساسی کرده و رشد اقتصادی مناسب را برای کشور تعریف کند و لازمه تعریف چنین برنامهای، این است که حاکمیت مسائل اقتصادی را به مسائل سیاسی گره نزند و به یک سند راهبردی عملیاتی در رابطه با حمایت از سالمندان برسد؛ سندی که هر سال باید مورد تجدید نظر و ارزیابی قرار گیرد و روزآمد شود.
ویدیو:
سرنوشت دختر علوم تحقیقات
در دارالخلافه با بهزاد یعقوبی
مرز حریم خصوصی و عرصه عمومی کجاست؟